داستان های کوتاه از نویسندگان شهرستان استهبان. تنها صدای جیرجیرك ها بود كه سكوت شب را می شكست. زمان سنگین قدم بر می داشت. ضربان قلب خود را حس می كرد. اتاقش مثل شب های قبل میله نداشت تا با شمردن آن ها سرگرم شود. مرگ را بالای سر خود می یافت. او منتظر حكم سحرگاه بود. پاره ای از نور ماه و چند ستاره تنها منظره ای بود كه از پنجره ای كوچك می دید. خاطرات خود را مرور كرد و گذشته ها را به خاطر آورد.

از من چقدر شبیه تو زاده می شود.

دلنوشته های یه عاشق! بر و بچه های ارزشی. وکیل دادگستری و مشاور حقوقی. به بهترین وبلاگ سرگرمی خوش امدید. تعزیه های استادحسین قربانی ازاصفهان. هنر دوستان عزیز سوالات خود را به شماره 09131085107ارسال نمایید. دوستان عزیزم سلام ازابراز علاقه دوستانم ممنونم.

وقتیکه آنها تمام شدند او از پنیر سبزی خورد که آن را در اطراف مادگی خود پرورش داده بود. رفته بودم گلفروشی گلدان گل برای ساختمان مان تهیه کنم. میخواستم طراوت و نورش برای شادی سال نوی مرد ام و پدرم باشد. بلاخره انتخابی کردم و برای گل ها گلدان های سفالی برداشتم و تقاضا کردم گلدان ها را عوض کند.

To Samsung Galaxy S6 edge ήρθε στη Vodafone.